نوع مقاله : مقاله ترویجی
نویسنده
دانشگاه تهران
چکیده
همه گیری کووید-19 یک بحران گسترده بهداشت جهانی ایجاد کرده است. این بحران نیاز به تغییر رفتار در مقیاس وسیع دارد و بارهای روانی قابل توجهی را بر افراد وارد می کند، بنابراین می توان با استفاده از دیدگاه های علوم اجتماعی و رفتاری، رفتار افراد را با توصیه متخصصان اپیدمیولوژی و بهداشت عمومی همسو کرد. در اینجا ما شواهدی از برخی تحقیقات مرتبط با بیماریهای همه گیر، شامل کار در زمینه تهدیدها ، تأثیرات اجتماعی و فرهنگی در رفتار ، ارتباطات علمی ، تصمیم گیری اخلاقی، رهبری، استرس و مقابله مورد بحث و بررسی قرار می دهیم. در هر بخش، ماهیت و کیفیت تحقیقات قبلی به همراه عدم اطمینان ها و مسائل حل نشده ذکر می شود. ما نظریات مختلف برای پاسخ به همه گیری کرونا را شناسایی کرده و مهمترین خلاء های موجود در تحقیقات را که باید خیلی سریع در طی هفته ها و ماه های آینده برطرف شود مشخص می کنیم.
کلیدواژهها
استفاده از علوم اجتماعی و رفتاری برای پشتیبانی ازپاسخ به همه گیری کووید-19
کلثوم اینانلو*
تهران، دانشگاه تهران، پردیس علوم، دانشکده زیست شناسی، بخش سلولی مولکولی
چکیده
همه گیری کووید-19 یک بحران گسترده بهداشت جهانی ایجاد کرده است. این بحران نیاز به تغییر رفتار در مقیاس وسیع دارد و بارهای روانی قابل توجهی را بر افراد وارد می کند، بنابراین می توان با استفاده از دیدگاه های علوم اجتماعی و رفتاری، رفتار افراد را با توصیه متخصصان اپیدمیولوژی و بهداشت عمومی همسو کرد. در اینجا ما شواهدی از برخی تحقیقات مرتبط با بیماریهای همه گیر، شامل کار در زمینه تهدیدها ، تأثیرات اجتماعی و فرهنگی در رفتار ، ارتباطات علمی ، تصمیم گیری اخلاقی، رهبری، استرس و مقابله مورد بحث و بررسی قرار می دهیم. در هر بخش، ماهیت و کیفیت تحقیقات قبلی به همراه عدم اطمینان ها و مسائل حل نشده ذکر می شود. ما نظریات مختلف برای پاسخ به همه گیری کرونا را شناسایی کرده و مهمترین خلاء های موجود در تحقیقات را که باید خیلی سریع در طی هفته ها و ماه های آینده برطرف شود مشخص می کنیم.
کلیدواژگان: کووید-19، علوم اجتماعی و رفتاری، همه گیری
* مترجم مسئول، پست الکترونیکی: inanloo@ut.ac.ir
در دسامبر 2019 یک کرونا ویروس جدید (SARS-CoV-2) پدیدار شد و به شکل سندرم حاد تنفسی در انسان کووید-19 در مرکز ووهان چین بروز پیدا کرد (1). در طی 3 ماه ویروس به 118000 فرد انتقال پیدا کرد و باعث 4291 مرگ در 114 کشور شد. به طوری که نهایتاً سازمان جهانی بهداشت اعلام کرد که این یک دنیاگیری (pandemy) است. این همه گیری باعث ایجاد کمپین های سلامت عمومی بسیاری در جهان شد. این کمپین ها سعی کردند با استفاده از روش های مختلف، سرعت انتشار ویروس را کم کنند. این روش ها افزایش میزان شستشوی دست ها، کاهش تماس صورت، پوشیدن ماسک در مکان های عمومی و فاصله فیزیکی بودند.
در حالیکه تلاش ها برای توسعه مداخلات دارویی کووید-19 در حال انجام است، علوم اجتماعی و رفتاری می توانند توصیه های ارزشمندی برای مدیریت این همه گیری و عوارض ناشی از آن داشته باشند. ما موضوعاتی که به طور گسترده با مراحل مختلف این همه گیری مرتبط است را مورد بحث قرار می دهیم تا به قانون گذارها و مجریان و عموم مردم کمک کنیم برای درک اینکه چطور این تهدید را مدیریت و مسائل فرهنگی و اجتماعی مختلف را جهت دهی کنند و راهنمایی و حمایت های عاطفی و اجتماعی مناسب را انجام دهند. در هر زمینه نظریات مرتبط را ذکر می کنیم و به کاربردهای آن برای قانون گذار، مجریان و عموم مردم اشاره می کنیم. همچنین زمینه برای تحقیقات آینده را یادآور می شویم.
به دلیل کمبود فضا در این مقاله برای هر موضوع یک خلاصه موجز ذکر می شود. موضوعات تحقیقاتی بحث شده در این مقاله توسط نویسنده مسئول مقاله به عنوان موضوعات احتمالی مرتبط با پاسخ به همه گیری تشخیص داده شده اند و بنابراین جامع نیستند ( برای مطالعه تحقیقات در موضوع خاص مثل شستشوی دست، تماس صورت و قرنطینه منابع را مطالعه کنید(2). ضمنا تحقیقات در این موضوعات در حال انجام است و در بسیاری از موارد هنوز راه طولانی در پیش است. در اینجا یافته های مهم و خلا ء های موجود ذکر می شود.
درک تهدید
از نظر تاریخی بیماری های عفونی بزرگترین عامل مرگ انسان بوده اند. به عنوان مثال، طاعون خیارکی حدودا 25 درصد جمعیت اروپا را کشت (3). در این بخش به این موضوع می پردازیم که افراد چگونه تهدید و ریسک را در طی یک همه گیری درک کنند و به آن پاسخ دهند.
تهدید
یکی از پاسخ های عاطفی اصلی در طی یک همه گیری ترس است. انسانها هم مانند سایر جانوران یک سری سیستم های دفاعی برای مقابله با تهدیدهای اکولوژیک دارند (4-5). احساسات منفی حاصل از تهدید می توانند مسری باشد (6) و ترس می تواند وقوع تهدید را حتمی کند (7). یک متاآنالیز نشان داد که هدف گیری ترس در برخی و نه در همه شرایط، می تواند مفید باشد: ترس منجر به تغییر رفتار مردم می شود به این شرط که آنها احساس کنند قادر به مقابله با این تهدید هستند ولی اگر احساس کنند یاری نمی شوند واکنش تدافعی نشان خواهند داد (8). نتایج پیشنهاد می کند ترس عمیق فقط زمانی که افراد احساس کنند نتیجه بخش خواهد بود، تغییرات رفتاری بیشتری را ایجاد می کند در حالی که ترس عمیق به همراه پیام های ناامید کننده موجب افزایش پاسخ های تدافعی می شود. یک چالش مهم دیگر این است که عموما مردم سوگیری خوشبینانه دارند و باور دارند که احتمال وقوع اتفاقات بد برای آنها کمتر از دیگران است. سوگیری خوشبینانه ممکن است موجب کاهش عواطف منفی شود، اما در عوض می تواند منجر به این شود که افراد برای ابتلای خود احتمال کمتری بدهند و بنابراین هشدارهای سلامت عمومی را نادیده بگیرند (9-11). در نهایت استراتژی های ارتباطی باید به گونه ای عمل کنند که تعادل بین سوگیری خوشبینانه و ایجاد احساسات منفی مثل استرس و ترس در افراد برقرار شود.
هیجان و درک خطر
تصمیمات درست در زمینه سلامت وابسته به درک درست از هزینه ها و منافع انتخاب های معین برای فرد و جامعه است(12-13). هیجانات ناشی از درک خطر در برخی موارد بیشتر از واقعیات هستند (14-15). پاسخ های احساس به موقعیت های خطرناک می توانند تفکر را در دو مرحله تحت تاثیر قرار دهند (16). اول اینکه کیفیت احساس ( به عنوان مثال منفی یا مثبت) موجب تمرکز مردم بر اطلاعات همسو با احساس آن ها می شود ( به عنوان مثال اخبار منفی وقتی احساس منفی وجود دارد). این اطلاعات جدای از احساس فرد به عنوان راهنمایی برای قضاوت در مرحله دوم قرار می گیرد. به عنوان مثال، افراد سیگاری که بیشتر در معرض اخطارهای منفی سلامتی در ارتباط با سیگار قرار می گیرند، درک عمیق تری از خطر پیدا می کنند و تصمیم به ترک سیگار می گیرند (17-18). زمانی که احساسات منفی افزایش می یابد مردم بیشتر به اخبار و اطلاعات منفی در مورد کووید-19 اعتماد می کنند و بر اساس آن تصمیم می گیرند. در واکنش های هیجانی قوی مردم ممکن است اطلاعات عددی مهم مثل احتمالات را در نظر نگیرند (19-20). اخبار منفی توجه مردم را به خود جلب می کند، مخصوصا مردمی که مهارت محاسباتی کمتری دارند (21). ابزار های ارتباطی عموما به طور منفی را جع به کووید-19 گزارش می دهند- به عنوان مثال با گزارش تعداد افراد مبتلا شده و فوت شده- در مقابل افرادی که بهبود یافته اند یا علائم کمتری رو تجربه کرده اند. این موضوع ممکن است احساسات منفی را افزایش داده و افراد را در مقابل خطرات حساس تر کند. لازم است مطالعاتی صورت بگیرد تا بتوان راه کارهایی را پیدا کرد، که در عین ایجاد عواطف و احساسات مثبت در میان مردم، رفتارهای سلامت عمومی را در آن ها تقویت کنند.
پیشداوری و تبعیض
تجربهی ترس و تهدید نهتنها دارای پیامدهای منفی بر روی شیوهی نگرش و تفکر افراد در مورد خودشان، بلکه بر روی نوع احساس و واکنش آنها نسبت به دیگران، بهخصوص به افراد برون گروه[1] است. برای مثال، تهدید بیماری، اغلب ارتباط تنگاتنگی با سطوح بالاتر قوم مداری[2] دارد (22): یعنی ترس و تهدید ادراکشده که با نگرشهای تنبیهی بیشتر نسبت به اعضای برون گروه و عدم تحمل آنها مرتبط است (23-25). برجستهسازی مرزهای گروه، میتواند موجب تضعیف و کاهش همدلی با افراد با فواصل اجتماعی دور (26، 27) و افزایش از دست دادن خصائل انسانی (28) یا تنبیه و مجازات (29) شود.
برای مثال، طاعون گاوی، خشونت جمعی گسترده در اروپا، ازجمله قتل کاتالانها در سیسیلی، روحانیون و متکدیان در برخی مناطق و برنامههای ضد یهود، منجر به ریشهکن شدن هزاران اجتماع انسانی شده است (30). اگرچه همهی بیماریهای همه گیر منجر به خشونت نمیشوند، ولی تهدید بیماری میتواند موجب بروز تبعیض و خشونت علیه گروههای بدنام و قربانیان شود. گزارشاتی در خصوص حملات فیزیکی به گروههای قومی نژادی در آسیا در اغلب کشورهای سفیدپوست ارائه شده است و برخی دولتمردان به اشتباه، سارس کووی -2 را بهعنوان ویروس ووهان یا ویروس چین (31) نام نهادهاند.
برعکس، یک بیماری همه گیر، ممکن است فرصتهایی بهمنظور کاهش تعصبات و پیشداوریهای قومی نژادی و مذهبی فراهم کند. تلاشهای هماهنگ در میان افراد، جوامع و دولتها برای مبارزه با شیوع بیماری، میتواند پیام قوی را مبنی بر همکاری و ارزشهای مشترک انتقال دهد که به نوبهی خود باعث تسهیل سازماندهی برونگروهی و درونگروهی مجدد افراد به یک جامعهی واحد، با مقصد و سرنوشت واحد، میشود. این طبقهبندی عالی و والا، زمانی بسیار مؤثر است که همهی افراد از نظر شأن و منزلت، برابر در نظر گرفته شوند (32). این اقدامات مشارکتی و تعاونی، در بحران بیماری همه گیر فعلی، بهوضوح دیده میشود. برای مثال، 21 کشور، تجهیزات پزشکی را در فوریه به چین ارسال کردند و چین نیز بهطور گستردهای فعالیتهای متقابل و جبرانی را انجام داد. برجستهسازی رویدادهایی از این قبیل میتواند باعث بهبود نگرشهای برون گروهی (33) و تقویت همکاری بینالمللی شود.
فاجعه و وحشت یک باور متداول در فرهنگعامه وجود دارد که، وقتی افراد در معرض خطر هستند، بهخصوص در شرایط ازدحام و شلوغی، دچار هراس و وحشت میشوند. یعنی، آنها بهصورت کورکورانه و بدون منطق، برای حفظ جان خود تلاش میکنند و بهطور بالقوه، بقا و زندگی همه را به خطر میاندازند (34). این ایده، برای توضیح واکنشها و پاسخها به شیوع فعلی کووید 19، بهخصوص فرآیند خرید از روی ترس[3] استفاده شده است. بااینحال، بررسی دقیق آنچه که در زمان بحران و فاجعه رخ میدهد، یک تصویر و دیدگاه متفاوت را ارائه میکند. مسلماً، برخی افراد بهصورت خودخواهانه عمل میکنند، و برخی دیگر، ازجمله افرادی که بهشدت آسیبپذیر هستند، دچار اضطراب و ترس میشوند. ولی همکاری و رفتار کنترلشده و منظم، در زمانهای بحران و فاجعه، لازم و ضروری است و موارد بسیار زیادی نیز وجود دارد که در آن افراد، نوعدوستی قابلتوجهی (35) از خود نشان میدهند. شواهدی وجود دارد که نشان میدهد گروههای باهمکاری و کمکهای متقابل در میان مردم، در پاسخ به کووید 19، تشکیل شدهاند (36). درواقع، در آتشسوزیها (37) و سایر خطرات طبیعی (38)، شانس زنده ماندن افرادی که واکنش سریع و شدید نشان میدهند، نسبت به افرادی که واکنش کمتر نشان میدهند، یعنی افرادی که به علائم خطر توجهی نمیکنند، بیشتر است.
در حقیقت، مفهوم ترس و وحشت، بهطور گستردهای توسط محققان نادیده گرفته شده است زیرا این مفهوم آنچه که افراد در زمان بحران و فاجعه انجام میدهند (39) را توضیح نمیدهد. بلکه، این مفهوم نشاندهندهی عواملی است که موجب تقویت همکاری (نه رقابت و تعارض) بین افراد در پاسخ به بحران میشود (35). یکی از این عوامل، حس هویت مشترک و دغدغه و نگرانی نسبت به سایرین است که این حس ناشی از تجربهی مشترک بودن و زندگی کردن در شرایط فاجعه (40) است. این حس از طریق سخنرانی عمومی برای مردم و یا از طریق اصرار بر عملکرد در راستای منافع مشترک یا منافع همگانی (41) کنترل میشود.
برعکس، حس هویت مشترک میتواند با در نظر گرفتن سایرین بهعنوان رقیب، تضعیف شود. این اتفاق میتواند با مشاهدهی تصاویر قفسههای خالی و فروشگاههای با خرید از روی ترس (هجوم مردم برای خرید اقلام) رخ دهد که نشان میدهد این افراد، تنها به فکر خودشان هستند و بنابراین، همه تشویق میشوند تا همین کار را انجام دهند. احتکار کالا معمولاً بهمنظور خود قرنطینه سازی انجام میشود (42). بااینحال، استفاده از مفهوم وحشت، میتواند مضر باشد. داستانهای خبری که از زبان یا درونمایهی وحشت استفاده میکنند، منجر به ایجاد پدیدههای بسیاری میشود که همواره این پدیدهها موردانتقاد قرار میگیرند.
آنها میتوانند فردگرایی و رقابتپذیری را تقویت کنند که این موضوع بهنوبهی خود موجب افزایش آمادگی برای احتکار و جمعآوری کالا و تضعیف حس هدف جمعی که خود افراد طی بحران یکدیگر را پشتیبانی و حمایت کنند، میشود.
زمینهی اجتماعی
کند کردن انتقال ویروس در شرایط همه گیری، مستلزم تغییرات معنیدار و اساسی در رفتار است. ابعاد مختلف زمینههای اجتماعی و فرهنگی روی میزان و سرعت تغییر رفتار تأثیر دارند. در این بخش، ما به توصیف این موضوع میپردازیم که چگونه ابعاد زمینه اجتماعی نظیر هنجارهای اجتماعی، نابرابریهای اجتماعی، فرهنگ و قطبیسازی، به تصمیم گیران در شناسایی عوامل خطر و مداخلهی مؤثر کمک میکنند.
هنجارهای اجتماعی رفتار افراد، تحت تأثیر هنجارهای اجتماعی است: یعنی ادراک آنها ازآنچه که سایرین انجام میدهند یا ادراک آنها ازآنچه که سایرین میپسندند یا رد میکنند (43). طیف وسیعی از منابع و مطالعات، انگیزههای مختلف را برای پیروی از هنجارها متمایز کردهاند ازجمله تمایل برای یادگیری از سایر افراد و یا پذیرش اجتماعی (43،44). اگرچه افراد تحت تأثیر هنجارها قرار دارند، ولی ادراکات و تصورات آنها اغلب غلط است (45). برای مثال، افراد ممکن است رفتارهای ترویجدهندهی بهداشت و سلامت (برای مثال، شست و شوی دست 46) را دستکم گرفته و در مورد رفتارهای غیرسالم غلو کنند (47).
تغییر رفتار با اصلاح این سوءتعبیرها و برداشتهای غلط، از طریق پیامهای عمومی که تقویتکنندهی هنجارهای مثبت هستند، (برای مثال، پیامهای تبلیغ و ترویج سلامت و رعایت بهداشت) حاصل میشود. ارائهی اطلاعات دقیق در مورد آنچه که بیشتر افراد انجام میدهند، در صورتی مفید است که آنچه که بیشتر افراد انجام میدهند، مطلوب باشد (یعنی رفتارهای ترویج و ارتقای سلامت). ولی درصورتیکه کار هایی که اکثر افراد انجام میدهند مطلوب نباشد، ارائهی اطلاعات هنجاری و توصیفی، با کاهش رفتارهای مثبت در میان افرادی که قبلاً این رفتارهای مثبت را انجام میدادند نتیجهی عکس را به دنبال خواهد داشت، مگر اینکه با اطلاعاتی همراه باشد که نشان دهد بیشتر افراد این اقدامات را میپسندند (هنجارهای دستوری برخلاف هنجارهای توصیفی)(48، 49). هنجارهای ادراکشده، زمانی بسیار تأثیرگذار و مؤثر هستند که مرتبط با هویتهای مشترک و همگانی (50) میان افراد باشد ازجمله برای انتشار و ترویج رفتارهای سلامت (51). بنابراین، پیامهایی که مدلها و الگوهای درونگروهی را برای هنجارها ارائه میکنند (برای مثال، اعضای جامعهی شما)، ممکن است مؤثرترین پیامها باشند.
شبکههای اجتماعی میتوانند ترویج فعالیتهای منفی و مثبت را در طی بیماری همه گیر تقویت کنند و این اثرات از طریق شبکه به دوستان، دوستانِ دوستان و حتی در شبکه های دوستان منتشر میشود (52). ویروس بهخودیخود از فردی به فرد دیگر انتقال مییابد و چون افراد واقع در مرکز شبکه با افراد بیشتری در تماس هستند، آنها اولین افرادی هستند که آلوده میشوند (53). ولی همین افراد، نقش مهمی در کند کردن روند پیشرفت بیماری دارند، زیرا آنها میتوانند مداخلات مثبت نظیر شستن دست و رعایت فاصلهی فیزیکی را با توضیح و نشان دادن آن به طیف وسیعی از افراد، ترویج کنند (54). برخی تحقیقات حاکی از آن هستند که درصد زیادی از مداخلات نمیتوانند به طور مستقیم بر روی افراد موثر باشند، بلکه به صورت غیر مستقیم اثر دارند (55). بنابراین، ما میتوانیم با یافتن افرادی که ارتباطات خوبی دارند و آشکارسازی تغییر رفتار آنها به دیگران، حداکثر استفاده را بکنیم. شیوهی دیگر برای استفاده از اثرات هنجار، تحت مقولهی عمومی تلنگر[4] (56، 57) قرار میگیرد که از طریق اصلاح معماری یا ساختار انتخاب (یعنی، زمینهها یا شرایطی که تحت آن افراد تصمیم میگیرند) روی رفتار تأثیر میگذارد. چون افراد بهشدت نسبت به انتخاب دیگران، بهخصوص افراد معتمد حساس هستند، درک هنجارهای اجتماعی جدید و نوظهور، بر روی رفتار آن ها (58) اثر مثبت دارد. برای مثال، پیام با هنجارهای اجتماعی متقاعدکننده نظیر"اکثر افراد در جامعهی شما بر این باورند که همهی افراد باید در خانه بمانند". تلنگرها و اطلاعات هنجاری میتوانند جایگزینی برای ابزارهای اجباری تغییر رفتار و یا مکمل با سیاستهای قانونی، مقرراتی و تحمیلشده، در زمانی باشند که نیاز به بروز تغییرات وسیع با سرعت زیاد است.
نابرابری اجتماعی
نابرابری در دسترسی به منابع، نهتنها بر افرادی که در معرض بالاترین خطر ابتلا و توسعهی علائم بیماری هستند، بلکه بر افرادی که به توصیهها و روشهای کند کردن شیوع بیماری دسترسی دارند نیز اثر می گذارد. افراد بیخانمان قادر به پیدا کردن پناهگاه (50) نیستند، خانوادهها در خانههای بدون آبلولهکشی نمیتوانند بهطور مداوم دستان خود را بشویند (60)، افرادی که در بازداشت دولت هستند (برای مثال، در زندانها، کمپهای مهاجران و یا پناهندگان)، ممکن است فاقد فضای کافی برای رعایت فاصلهی اجتماعی، باشند، افراد بدون بیمه سلامت، ممکن است قادر به انجام آزمایش یا درمان نباشند، افرادی که به حملونقل عمومی وابسته هستند نمیتوانند از مناطق پرازدحام اجتناب کنند و کارگران با دستمزد پایین، اغلب باید سرکار باشند (برای مثال، کارگران خردهفروشی، خدماتی، نظافت، کارگران کشاورزی)، و در محیط کار آنها، دورکاری غیرممکن است و کارفرمایان مرخصی استعلاجی با حقوق نیز به آنها نمیدهند (61). اقتصاد ضعیف نیز ارتباط نزدیکی با شرایط و بیماریهای با نرخ مرگومیر بالا نظیر تضعیف سیستم ایمنی، دیابت، بیماری قلبی و بیماریهای مزمن ریوی نظیر آسم و بیماری کلیوی انسدادی مزمن، دارد (62). ما انتظار داریم که همانند بلایای طبیعی، قشر محروم ازنظر اقتصادی بیشتر در معرض خطر باشند و به آسیبهای ناشی از آن حساس بوده و بیشترین پیامدهای منفی ناشی از آن را تجربه کنند (63، 64). مسائل مربوط به مشکلات مالی و اقتصادی ارتباط نزدیکی با مشکلات قومی نژادی دارد. اعضای جوامع اقلیت (نظیر سیاهپوستان، مردمان آمریکای لاتین و بومیان الاسکا/ سرخپوستان در آمریکا) عمدتاً بیخانمان (59)، تحت بازداشت دولت، کارگران عمومی با مزایای پایین (65) و افراد با بیماریهای زمینهای که آنها را آسیبپذیرتر میکند (66، 67) هستند. چون شبکههای اجتماعی بر اساس نژاد، متمایز و تفکیک میشوند (68)، اعضای جوامع اقلیت که مبتلا به بیماری میشوند، ناقلان اصلی بیماری به سایر افراد در جوامع قومی و نژادی (69) هستند.
نابرابری نژادی و موقعیت (وضعیت) اقتصادی نیز با سطوح اعتماد در مؤسسات و نهاد های اجتماعی، ازجمله سیستم بهداشت و درمان مرتبط هستند. جوامع اقلیت نژادی و قومی، دارای تجربیات تاریخی و معاصر درزمینهی تبعیض نژاد هستند که منجر به بیاعتمادی میشود (70-74). اعضای این جوامع عمدتاً در مورد اطلاعات سلامت عمومی محتاط عمل میکنند و تمایل کمی برای پذیرش اقدامات ایمنی توصیه شده دارند و به شدت به اخبار جعلی حساس و آسیبپذیرند. این نشاندهندهی نیاز مبرم به اطلاعات سلامت عمومی و مشارکت بین سازمان های مورد اعتماد و مراکز بهداشت عمومی در داخل جامعه است.
فرهنگ
درک خویشتن یا خودپنداره، بهصورت مستقل یک بعد از
تغییرات فرهنگی است (75). فرهنگهای آمریکای شمالی و اروپای غربی حامی فردگرایی (76) و مستقل هستند، درحالیکه بیشتر فرهنگهای دیگر دارای تعهد قویتر نسبت به جمع نظیر کشور، قبیله و خانواده و بهصورت وابسته هستند (77، 78). اگرچه سیاستهای پزشکی، در میان جوامع مختلف متفاوت است، برخی تفاوتها در پاسخ به همه گیری، بهصورت فرهنگی توصیف میشوند و بسیاری از آنها دارای ارتباط با بعد استقلال و یا وابستگی هستند. اولاً، اولویت مربوط به تعهدات و وظایف در جوامع آسیایی به افراد انگیزه میدهند تا نسبت به هنجارهای اجتماعی متعهد باشند و همزمان، تمایلات شخصی (79) را سرکوب کنند. دوم اینکه، آسیاییها بهتر قادر به تشخیص و شناسایی اثرات وضعیتی غیرقابل مشاهده بر روی عفونتهای ویروسی نظیر ایمنی جمعی (80) هستند. سوم اینکه، هنجارها و رسومات اجتماعی در آمریکای شمالی و اروپای غربی، ارزش زیادی به خود بیانگری و ابراز وجود (برای مثال، بوسیدن، بغل کردن، بحث و استدلال مستقیم)، نسبت به آسیاییها (81) قائل هستند. به همین دلیل، انتقال بین فردی ویروس، در فرهنگهای مستقل بیشتر از فرهنگهای وابسته است.
بعد دیگر مربوط به تغییرات فرهنگی، مربوط به سختگیری و آسانگیری جامعه است. تحقیقات نشان دادهاند که فرهنگهای سختگیر نظیر سنگاپور، ژاپن و چین، دارای هنجارها و مجازات اجتماعی سختگیرانه ای برای جرائم و انحرافات هستند، درحالیکه فرهنگهای آسانگیر نظیر آمریکا، ایتالیا و برزیل، دارای هنجارهای اجتماعی ضعیفتر و سهلانگار (82، 83) هستند. کشورهای سختگیر اغلب دارای تهدیدهای اکولوژیک و تاریخی گسترده ازجمله خطرات طبیعی، تهاجم، تراکم جمعیتی و شیوع بیماری هستند (82 و 84). ازنقطهنظر تکاملی، وقتیکه گروهها تهدیدهای جمعی را تجربه میکنند، قوانین سختگیرانه در کمک به آنها برای هماهنگ شدن برای بقا کمک میکند (82 و 85). بنابراین، شیوع بیماری کووید-19 ممکن است موجب اعمال قوانین سختگیرانه تر در این جوامع شوند.
فرهنگهایی که آزادی را نسبت به امنیت در اولویت قرار میدهند، بهسختی قادر به هماهنگی در مواجهه با بیماری همه گیر هستند. همچنین، جوامع باید در خصوص هنجارهای اجتماعی مذاکره کنند بهطوریکه بین آزادی و محدودیت یا دوسو توانی سختگیرانه-آسانگیر، تعادل ایجاد کنند (86). قواعد سختگیرانه در خصوص فاصلهگیری فیزیکی از اهمیت حیاتی برخوردار است، درحالیکه آسانگیری این محدودیتها، به توسعهی راهحلهای فنی و خلاقانهی موردنیاز برای محدودسازی همه گیری و ایجاد ابزارهای جدید برای کمک به احساس همدلی و ارتباط، کمک میکنند. شواهد روزافزون حاکی از آن است که استراتژیهای بسیار متفاوت در فرهنگهای مختلف در مقابله با کووید-19 لازم است.
قطبیسازی سیاسی
یک مانع فرهنگی برای عملکرد هماهنگ در کشورهای مختلف، قطبیسازی سیاسی است. قطبیسازی سیاسی میان شهروندان بر دو قسم است. قطبیسازی نگرشی مربوط به حامیان و طرفدارانی است که مواضع افراطی را دارند، درحالیکه قطبیسازی عاطفی اشاره به طرفداران یا گروههایی دارد که از دیدگاههای احزاب یا گروههای مخالف متنفر هستند (87، 88). قطبیسازی سیاسی عاطفی دارای پیامدهای سیاسی نظیر کاهش اعتماد (89)، در اولویت قرار ندادن اطلاعات سیاسی (90) و اعتماد به اطلاعات کاذب (91) است که موجب تضعیف روابط اجتماعی و اقتصادی (99) و اختلال در سلامت عمومی میشود. یک مسئلهی مربوط به قطبیسازی سیاسی در شرایط همه گیری این است که موجب میشود تا بخشهای مختلف جمعیت به نتایج متفاوت در خصوص تهدید در شرایط خاص برسند.
احزاب و گروهها، اخبار متفاوتی را ممکن است دریافت کنند زیرا افراد میتوانند منابع خبری قطبی یا اتاقهای پژواک[5](92، 93) را انتخاب کرده و یا میتوانند از طریق اشتراک و تسهیم اطلاعات میان احزاب و گروهها، ارتباط برقرار کنند (94). بااینحال، تعاملات سیاسی میتواند فرصت بیشتری را برای ارتباطات بین گروهی (95) ارائه کنند (که منجر به تولید دانش و درک مشترک میشود). کاهش ارتباط حضوری یا شخصی به دلیل کووید-19 میتواند موجب کاهش تعاملات و اشتراک اطلاعات شود.
بااینحال، مراحل عملی برای کاهش قطبیسازی وجود دارد. اولاً، همه گیری نهتنها موجب برجسته شدن هویت مشترک با افرادی که با یک خطر روبرو هستند میشود، بلکه موجب تقویت حس سرانجام مشترک میشود. از طریق برجستهسازی هویت فراگیر، سیاستمداران، رسانهها و صاحبان عقیده، میتوانند به کاهش تقسیمات سیاسی در خصوص مسئله کمک کنند. دوم اینکه، طیف وسیعی از منابع و مطالعات نشان میدهند که سوءتعبیر و سوءتفاهم عامل اصلی قطبیسازی است (96، 97). بنابراین، مقابله با اخبار کذب و نادرست که موجب ارائهی استدلالها و باورهای غلط در میان گروهها میشود از اهمیت زیادی برخوردار است (به بخش اخبار جعلی و اطلاعات کذب در زیر مراجعه کنید). درنهایت، رهبران میتوانند بر پشتیبانی و حمایت دو حزبی از اقدامات مربوط به کووید-19 تأکید کنند که در صورت وجود این حمایتها، قطبیسازی کاهشیافته و منجر به استدلالهای غیر جانبدارانه میشود (98).
ارتباطات علمی
محیط اطلاعاتی مربوط به یک بیماری همه گیر، نشاندهندهی اهمیت ارتباطات علمی مؤثر است. بیماری همه گیر کووید-19 منجر به افزایش تئوریهای توطئه، اخبار کذب و اطلاعات غلط (99) شده است. در این زمینه، عموم، بهسختی قادر به تمایز بین شواهد و حقایق علمی از منابع اطلاعاتی غیرمطمئن میباشند. در این بخش، ما در مورد چالشهای مربوط به فرمهای مختلف اطلاعات کذب در طی همه گیری بیماری و نیز استراتژیهای مشارکت در ارتباطات علمی مؤثر و اقناع حول سلامت عمومی، بحث میکنیم.
تئوریهای توطئه
تئوریهای توطئه، اندکی پس از انتشار اولین اخبار کووید-19 ظهور کردند و هنوز هم ادامه دارند (99). برخی از آنها مربوط به منشأ ویروس سارس-کووی 2 هستند مبنی بر اینکه این ویروس بهعنوان یک سلاح بیولوژیک توسط کشور چین علیه آمریکا ساخته شده است یا برعکس (100). سایر تئوریها بر پیشگیری و درمان تأکید کردهاند مبنی بر اینکه درمان پزشکی متداول و فعلی قابلاعتماد نیست و افراد باید از درمانهای جایگزین برای درمان ویروس استفاده کنند (101). ظهور تئوریهای توطئه در این وضعیت امری بدیهی است. تحقیقات نشان میدهند که افراد بر این باورند که رویدادهای بزرگ دارای علل بزرگ (102) هستند و تئوریهای توطئه در مورد رویدادها دارای پیامدهای جدی (103) بهخصوص در زمان بحران هستند (104). این موضوع محتمل است، زیرا افراد در شرایطی که نیازهای روانی مهم آنها برآورده نشود، توجه زیادی به تئوریهای توطئه میکنند (105). بنابراین، تئوریهای توطئه با شیوع کووید-19 توجه زیادی را به خود جلب کردهاند و بسیاری از افراد نیز خود را از اتهام این تئوریها مبرا کردهاند (106). این تئوریهای توطئه میتوانند پیامدهای مضر و مفید داشته باشند. برای مثال، باور به تئوریهای توطئه ارتباط نزدیکی با تأخیر در ارائهی واکسن (107)، انکار تغییر اقلیم (108)، دیدگاههای سیاسی افراطی (109) و پیشداوری (110، 11) دارد. تئوریهای توطئه کووید-19 نیز به همان اندازه مشکلآفرین هستند. برای مثال، افرادی که باور دارند روشهای درمانی جایگزین یا آلترناتیو میتوانند به مقابله با ویروس کمک کنند، تمایلی به پیروی از توصیههای مسئولان بهداشت و درمان ندارند، بلکه از روشهای غیر مؤثر (در بهترین حالت) و یا روشهای کشنده (در بدترین حالت) استفاده میکنند. تئوریهای توطئه همچنین میتوانند موجب ایجاد خصومت و دشمنی علیه گروههایی که عامل انتشار ویروس شناخته شدهاند شود (112).
برخی شواهد حاکی از آن هستند که ارائهی اطلاعات واقعی به افراد قبل از مواجهه با تئوریهای توطئه میتواند باور به تئوریهای توطئه را کاهش دهد (113) و این استراتژی در مقابله با تئوریهای توطئه مرتبط با بیماری همهگیر مؤثر باشد (به بخش اخبار جعلی و اطلاعات غلط در زیر برای مشاهدهی یافتههای مشابه مراجعه کنید). بااینحال، چون برخی افراد تمایل به استفاده از اطلاعات در اتاقهای پژواک همفکر و همسو دارند، مبارزه با تئوریهای توطئه بهعنوان یک چالش (114) باقیمانده است.
اخبار جعلی و اطلاعات غلط
اخبار جعلی و اطلاعات غلط در مورد کووید 19 بهطور گستردهای در رسانههای اجتماعی منتشرشدهاند و پیامدهای بسیار خطرناکی به همراه دارند (115). تحقیقات نوظهور و جدید، از علوم اجتماعی برای تشخیص و مقابله با شیوع اخبار کذب (116-118) استفاده میکنند. یک رویکرد، اثبات ادعاهای دروغین با استفاده از تصحیح و حقیقت سنجی (119-121) است. تخصص، مشارکت و همکاری، انکار و تصحیح، همگی دلایل و توجیهات عِلّی و سببی را ارائه میکنند که باعث افزایش اثربخشی مقابله با اخبار جعلی و اطلاعات غلط میشوند (122-124). بااینحال، ممکن است حقیقت سنجی قادر به برطرف کردن حجم عظیمی از اخبار جعلی و اطلاعات غلط تولیدشده در زمان بحرانهایی مانند بیماری همه گیر نباشد. بهعلاوه، تحقیقات به بررسی این موضوع پرداختهاند که آیا اصلاحات میتواند موجب افزایش باور به اخبار جعلی و اطلاعات غلط شود و یا خیر (121، 124-126) و یا اینکه میتواند منجر به بروز برخی ادعاهای غلط و گمراهکنندهای شود که قابل تصحیح نیست (127). بنابراین، رویکردهای دیگری غیراز اثبات ادعای دروغ، لازم است. یک روش، رویکرد پیشدستانه و پیشگیری از انتشار ادعاهای کذب[6] است که شامل نظریهی تلقیح روانی[7] است (128، 129). تلقیح از قیاس زیست پزشکی پیروی میکند: افراد در معرض تعداد کمی از استدلالهای متقاعدکننده یا اقناعی قرار میگیرند، که این استدلالها موجب تحریک سیستم ایمنی میشوند ولی آنقدر قوی نیستند که موجب از بین رفتن آن شوند. یک فراتحلیل نشان داده است که تلقیح در حفاظت از نگرشها در برابر اقناع، مؤثر است (130). اخبار جعلی همانند اخبار بد، مداخلهی تلقیحی واقعی (https://www. getbadnews.com) مورداستفاده توسط دولتها و دانشگاهها نشان میدهد که قرار دادن افراد در معرض تعداد کمی از فنون اطلاعات غلط و کاذب (ازجمله سناریوهای مربوط به کووید-19)، موجب کاهش حساسیت و آسیبپذیری به اخبار جعلی (131، 132) می شود و میتوانند مستقیماً در پلتفرمهای رسانههای اجتماعی (133) قرار گیرند. رویکرد پیشگیرانهی دیگر شامل ارائهی محرکهایی است که افراد را ملزم به در نظر گرفتن صحت میکنند. شواهد نشان میدهد که رایزنی و مشاوره موجب کاهش باور به تیترهای اخبار کذب در رسانهها میشود (134-136، 137). پلتفرمها کاربران را متقاعد میکنند تا در مورد صحت اخبار از طریق درخواست از کاربران برای رتبهبندی و امتیازدهی صحت پستهای انتخابشده بهطور تصادفی، فکر کنند. امتیاز صحت جمع سپاری شده[8] که توسط این فرایند تولید میشود میتواند برای شناسایی اطلاعات کاذب بهاندازهی رتبهبندیها و امتیازات مربوط به معتبر بودن منابع، مفید باشد (138، 139). بهمنظور مقابله با اخبار جعلی در مورد کووید-19 در سراسر جهان، دولتها و شرکتهای رسانههای اجتماعی، باید اقدام به توسعه و تست مداخلات کنند. این فرایند شامل شناسایی روشهایی برای کاهش مؤثر باور به اطلاعات کذب، ضمن عدم تضعیف باور به اطلاعات صحیح است (140).
متقاعد کننده
در حوزهی ارتباطات علمی، محققان طیف وسیعی از رویکردهای پیامرسانی، ازجمله ارائهی اطلاعات به شیوههای مبتنی بر شواهد جهت افزایش دانش و عمل (141) را کشف کردهاند. چندین دهه تحقیق نشان میدهد که چه دریافتکنندگان اطلاعات بخواهند و چه نخواهند (142)، منابع معتبر، متقاعدکنندهتر هستند (143). اعتبار منابع، تحت تأثیر میزان قابلاعتماد بودن و تخصصی آنهاست (144). ارائهی دیدگاههای معتبر و قابلاعتماد موجب شده است تا پیامهای سلامت عمومی در تغییر رفتار در طی بیماری همهگیر مؤثرتر شود. در طی بحران ابولا در افریقای غربی، رهبران مذهبی در سیرالئون از شیوههایی نظیر شست و شوی دست و تدفین ایمن و بهداشتی مردگان حمایت کردند. مشارکت بخش مذهبی، نقطهی عطفی در پاسخ به بیماری اپیدمیک بود (145). بنابراین، یافتن منابع معتبر برای مخاطبان مختلف که قادر به اشتراک پیامهای سلامت عمومی هستند، مؤثرتر است. وقتیکه منبع مطمئن و معتبر شناسایی شد، چه پیامی باید داده شود؟ چندین رویکرد پیامرسانی میتوانند مؤثر باشند ازجمله تأکید بر مزایا برای گیرنده (146)، تأکید و تمرکز بر حفاظت از سایرین (برای مثال، شست و شوی دست برای حفاظت از والدین و پدربزرگ و مادربزرگ 147)، همسویی باارزشهای اخلاقی گیرنده (148)، جذابیت برای اجماع اجتماعی یا هنجارهای علمی (149-151) و برجستهسازی پذیرش گروه اجتماعی (152، 153). اینکه کدامیک از این پیامها بیشترین کارایی را دارند، بستگی به انگیزهی مخاطبان دارد (154). علاوه بر یافتن پیامهای مؤثر برای تغییر نگرش، مسئلهی القای تغییرات رفتاری را باید در نظر گرفت. این اتفاق زمانی رخ میدهد که افراد به نگرشهای خود، باور داشته باشند (155). روشهای افزایش قطعیت شامل کمک به افراد برای افزایش آگاهی از نگرش جدید (156) و درک اینکه نگرش جدید آنها یک نگرش اخلاقی است (157) میباشند. بنابراین شناسایی مؤثرترین پیامها برای جمعیت نهتنها برای جلب حمایت سیاسی، بلکه بهمنظور اطمینان از اقدامات افراد برای مقابله با ویروس مفید است.
همسویی منافع فردی و جمعی
رفتار افرادی که در جوامع زندگی میکنند، توسط ارزشها و هنجارهای اخلاقی، تنظیم و کنترل میشود (158-162). افرادی که کار های درست انجام میشوند، مورد تحسین و احترام، درحالیکه افرادی که کار های اشتباه انجام میدهند، بیارزش بوده و از نظر اجتماعی منزوی هستند (163). این مکانیسمها و سازوکارهای اجتماعی، افراد را تشویق به درونی سازی دستورالعملهای مشترک میکنند و باعث میشود تا آنها انگیزهی انجام رفتارهای درست را پیدا کنند و از انجام رفتارهای اشتباه، اجتناب کنند (164) و این موارد به مقررات قانونی و رسمی (165) وابسته نیستند. در این بخش، ما به بررسی این موضوع خواهیم پرداخت که چگونه تحقیقات درزمینهی اخلاق و همکاری میتوانند به توسعهی رفتارهای اجتماعی مطلوب توسط افراد و گروهها کمک کنند.
نگرش مجموع صفر
افراد اغلب بر این باورند که سود یک نفر دیگر- بهخصوص فرد مربوط به گروه مخالف یا رقیب- به زیان آنهاست و برعکس (166، 167). نگرش مجموع صفر منطبق با ماهیت غیر مجموع صفر[9] بیماری همه گیر است که در آن آلودگی و ابتلای افراد دیگر، تهدیدی برای خود و افراد دیگر است (168). نگرش مجموع صفر به این معنی است که اگرچه احتکار مواد بهداشتی ازنظر روانشناختی متقاعدکننده است (مواد ضدعفونیکننده، ماسک و حتی واکسن)، ولی انجام این کار میتواند خودشکن و خود برانداز باشد. با توجه به اهمیت کند کردن روند انتشار بیماری، این تفکر به افراد کمک میکند تا بفهمند که دسترسی سایرین به روشهای پیشگیرانه، به سود آنهاست.
اگرچه کاهش شیوع بیماری در جمعیت، مجموع غیر صفر است، ارائهی منابع مراقبتهای بهداشتی نادر به افراد بیمار، دارای عناصر مجموع صفر است. برای مثال، وقتیکه تعداد بیمارانی که نیازمند ونتیلاتور هستند بیش از میزان ظرفیت باشد، ارائهکنندگان مراقبتهای سلامتی مجبور به ایجاد توازن میان افراد هستند. اگرچه برخی افراد تمایل دارند تا افراد مسن را قربانی افراد جوان کنند (169)، بااینحال در خصوص این دیدگاهها، تفاوتهای فرهنگی وجود دارد (170). در آزمایشات، افرادی که قضاوتهای سوداگرایانه در مورد موضوعات مرگ و زندگی انجام میدهند، غیرقابلاعتماد هستند (171). اعتماد آمریکاییها به پزشکان، بالاست (172) و در مقایسه با مسئولان سلامت عمومی، پزشکان، در تصمیمگیری اخلاقی، غیر سوداگرایانه عمل کرده و از قاعدهی"آسیب نزن" (173) استفاده میکنند.
تصمیمگیری اخلاقی
تصمیمگیری اخلاقی در طی شیوع همهگیری، با عدم قطعیت همراه است. مثلا اگر مشخص نباشد که آیا تعاملات اجتماعی موجب انتقال بیماری به سایرین میشود یا خیر. وقتیکه در خصوص مزایا عدم قطعیت وجود دارد، افراد تمایل کمی برای فداکاری دارند (174، 175). برای مثال، در سناریوهای فرضی مربوط به تصمیمگیری در خصوص رفتن به سرکار در زمان بیماری، شرکتکنندگان آمریکایی و بریتانیایی گزارش کردند که آنها، زمانی که در خصوص انتقال بیماری به همکاران مطمئن نیستند، تمایل کمی برای ماندن در خانه دارند. بااینحال، شرکتکنندگان هنگام کار با همکاران مبتلا به بیماریهای جدی، گزارش کردند که تمایل دارند تا در خانه بمانند (176). بنابراین، تأکید و تمرکز بر سناریوهای بدترین حالت، حتی در شرایط غیرقطعی، افراد را تشویق به فداکاری برای دیگران میکند. وقتیکه افراد تصمیمات اخلاقی میگیرند، اغلب این موضوع را در نظر میگیرند که چگونه افراد دیگر به دلیل رفتار خودخواهانه، آنها را قضاوت میکنند (177، 178) اقدامات مضر معمولاً بهصورت منفی قضاوت میشوند (179، 180) و ایجاد آسیب از طریق سرپیچی از قوانین، از خود آسیب، بدتر در نظر گرفته میشوند (181، 182).
همکاری درون گروهها
مبارزه با یک بیماری همه گیر، نیازمند همکاری در مقیاس بزرگ است. مسئله این است که، همکاری نیازمند این است که افراد در کمک به دیگران دچار هزینه شوند (183). در این موارد بین منافع جمعی بلندمدت و منافع شخصی کوتاهمدت (184) تضاد و تعارض وجود دارد. بهعلاوه، در این بیماری همهگیر، گروههای مختلفی وجود دارند (برای مثال، خانواده، جامعه، کشور و سطح بینالملل)، که میتوانند باعث شوند تا تصمیم برای همکاری چالشبرانگیز شود. درواقع، تحقیقات آزمایشگاهی نشان داده است که افراد، منافع محلی را به جهانی (یا بینالمللی) ترجیح میدهند(185، 186. یک سوال اساسی این است که چگونه همکاری را بهبود ببخشیم.
چندین روش، ازجمله تنبیه افراد فراری (187) یا پاداش دادن به افراد همکاری کننده (188)، موجب افزایش رفتار مشارکتی و همکاری درمطالعات آزمایشگاهی میشود. ارائهی اطلاعات و نشانههایی که موجب برجستهتر شدن ماهیت اخلاقی یک عمل میشوند (نظیر مطالعهی قواعد طلایی قبل از تصمیمگیری و یا درخواست از آنها برای ارائهی گزارشی در مورد اعمال و روشهای مطلوب ازنظر اخلاقی)، موجب افزایش همکاری شده است (189، 190). همچنین، وقتی افراد بر این باورند که سایرین همکاری میکنند، تمایل زیادی به همکاری پیدا میکنند (191). بر این اساس، مداخلات بر اساس مشاهدهپذیری و هنجارهای توصیفی، در افزایش رفتار مشارکتی در بازیهای اقتصادی، بسیار مؤثر هستند (192). این نشان میدهد که رهبران و رسانهها می توانند با مشاهدهپذیرتر کردن این رفتارها، همکاری را بهبود بخشند.
رهبری
بحرانهایی نظیر همه گیری کووید-19، فرصتی را برای رهبری در میان سطوح مختلف از گروه ها ایجاد میکنند: خانوادهها، محل کار، جوامع محلی و ملتها. رهبری باعث هماهنگی میان افراد شده و به آنها در اجتناب از رفتارهای غیرمسئولانه ازنظر اجتماعی کمک میکند. در این بخش، ما در مورد نقش اعتماد و پیروی از رهبران، رهبری هویت و پشتیبانی از اعضای گروه بحث میکنیم.
اعتماد و تبعیت: در طی همهگیری بیماری، مسئولان بهداشت و سلامت، اغلب جمعیت را متقاعد میکنند تا برخی رفتارهای خود را تغییر داده و از سیاستهای بهداشت و سلامت، با هدف مهار بیماری پیروی کنند. برای مثال، رعایت قرنطینه یا گزارش داوطلبانه برای انجام آزمایشات پزشکی. این اقدامات، با توجه به ماهیت و تعداد جمعیت، بهسختی قابلاجرا هستند. تحقیقات مربوط به بحران ابولا در غرب آفریقا در 2014-2015 نشان میدهد که مشارکت محلی موجب افزایش اعتماد و تعامل در میان مسئولان بهداشت و سلامت شده و موجب افزایش موفقیت این اقدامات سلامت عمومی میشوند. برای مثال، مراکز درمان تخصصی ابولا که از رابطها و واسطههای اجتماعی برای افزایش آگاهی و حل سوءتفاهمات استفاده کردند، موارد بیشتری از ابولا (193) را گزارش کردند. شواهد مربوط به لیبریا نشان میدهد که تلاشهای دولتی برای ارتباط با جمعیت، همانند ارتباط خانه به خانه، منطبق با سیاستهای مدیریت بحران همانند ممنوعیت تجمعات (194) است. اعتماد به مؤسسات و دولت، نقش بسیار مهمی در این رابطه ایفا میکند. برای مثال، اعتماد به دولت لیبریا با تصمیمات برای رعایت سیاستهای حفظ فاصلهی اجتماعی (195) و استفاده از کلینیکها برای درمان در طی شیوع ابولا (196) همبستگی داشت. همچنین، اعتماد با تصمیمات برای پذیرش و استفاده از اقدامات پیشگیرانه نظیر واکسیناسیون ابولا در جمهوری دموکراتیک کنگو (197) همبستگی و ارتباط داشت. برعکس، عدم اعتماد به مقامات سلامت و بهداشت، میتواند منجر به اثرات منفی روی استفاده از خدمات سلامت (198) شود. اطلاعات و پیامهای سلامت عمومی قابلاطمینان باید توسط رهبران ملی و مراکز و مسئولان سلامت ارائه شود. بااینحال، دیدگاههای افراد محلی موجب تقویت این پیامها و افزایش اعتماد برای تغییر رفتار میشود.
رهبری هویت
مطالعات تجربی و آزمایشی، نشان دادهاند که رهبران برای افزایش اعتماد و همکاری چهکارهایی میتوانند انجام دهند. اولویت رهبران، ایجاد حس هویت اجتماعی مشترک در میان پیروان است (199). تعداد زیادی از تحقیقات نشان میدهند که افراد، رهبرانی را دوست دارند که حس همبستگی را ترویج میکنند (200). این نوع رهبری حس امید و خود کارآمدی جمعی را بهبود میبخشد (201).
از همه مهمتر، این نوع رهبری، بستر روانی را برای هماهنگی تلاشها جهت مقابله با عوامل تنشزا (202) ارائه میکند. بدون رهبری، این خطر وجود دارد که افراد از فعالیتهای شهروندی اجتناب کنند و از فلسفهی "هرکسی باید به فکر خودش باشد" پیروی کنند. رهبرانی که همرنگ جماعت هستند (یکی از ما) و در راستای منافع گروه عمل میکنند (یعنی برای ما کار میکنند)، نه برای منافع خود یا گروه دیگر، نفوذ و تأثیر زیادی دارند (203، 204). اقداماتی که رهبر را از پیروان جدا میکند یا اقداماتی که نشان میدهد که رهبر برای کاهش مشکلات پیروان آمادگی ندارد، اثر منفی روی رفتار پیروان دارد (205). برای مثال، رهبرانی که بهمنظور بازدارندگی رفتارهای نامطلوب، افراد را با مجازات و تنبیه، تهدید میکنند، موجب حس بیاعتمادی در پیروان شده و تمایل آنها را برای انجام کار ها، کاهش میدهند (206). رهبران و مسئولانی که با احترام با پیروان برخورد میکنند و بیان میکنند که به کار انجام شده توسط پیروان اعتماد دارند، در ایجاد همکاری موفقتر هستند (207).
افزایش جایگاه درونگروهی بدون تحقیر دیگران
ایجاد حس قوی هویت اجتماعی مشترک میتواند به هماهنگی تلاشها برای مدیریت تهدیدها (202) و تقویت تعهد درون گروهی و پیروی از هنجارها (208) کمک کند. برای مثال، رهبران میتوانند این کار را بهعنوان منبع اخلاق انجام دهند. نمایش رفتارهای اجتماعی مطلوب و اعمال فداکارانه میتواند موجب شود تا سایرین با مهربانی و سخاوت عمل کنند (209). به این شیوه، رهبران بهعنوان الگو عمل کرده و به افراد انگیزه میدهند تا ارزشهای خود را در عمل نشان دهند (210، 211). داشتن سیاستمداران، مشاهیر و رهبران جامعه دارای رفتار مطلوب میتواند موجب بهبود رفتارهای اجتماعی مطلوب و همکاری در میان پیروان آنها شود. البته تلاشهای بیشازحد برای تقویت حس وحدت ملی با نشان دادن تصویر ملتی که در حال مدیریت وضعیت نامطلوب است، میتواند نتیجهی عکس داشته باشد، بهخصوص اگر یک رویکرد عینی برای این وجود نداشته باشد. باور اغراقآمیز به بزرگی و عظمت ملی (یعنی خودشیفتگی جمعی 212) میتواند با واقعیت ناسازگار باشد. برای مثال، این مورد می تواند با تأکید زیاد بر دفاع از هویت کشور بهجای مراقبت از شهروندان (213، 214) مرتبط باشد. همچنین، با در نظر گرفتن اعضای برونگروه بهعنوان تهدید و مقصر جلوه دادن آنها به خاطر عدم موفقیت، همبستگی دارد (215). بهمنظور افزایش اشتیاق افراد برای جدی گرفتن بیماری همهگیر و مشارکت در طرحهای ملی، شهروندان و رهبران باید این موضوع را بپذیرند که کشور آنها در معرض خطر است و شیوههایی را برای اشتراک منابع و تخصص میان کشورهای مختلف بیابند.
استرس و مقابله با آن
حتی برای خانواده هایی که از خطر ویروس در امان هستند، بیماری همه گیر بهعنوان یک عامل تنشزا یا استرسزا، بهخصوص از حیث اضطراب مزمن و مشکلات اقتصادی نقش ایفا میکند. این اثرات با سیاستهای خود قرنطینه سازی که موجب افزایش انزوای اجتماعی و مشکلات ارتباطی میشود تشدید میشوند. در این بخش، ما برخی استراتژیها را برای کاهش تهدید ویروس برای ارتباطات اجتماعی، ارتباطات نزدیکتر و استرس، ارائه میکنیم.
انزوای اجتماعی و ارتباط
در نبود واکسن، یکی از حیاتیترین استراتژیها برای کاهش بیماری همهگیر، حفظ فاصلهی اجتماعی است. بااینحال، حفظ فاصلهی اجتماعی با غریزهی ذاتی انسان برای ارتباط با یکدیگر در تضاد است (216). ارتباط اجتماعی به افراد در تنظیم احساس، مقابله با استرس و حفظ تابآوری در زمان بحران کمک میکند (217، 220). برعکس، تنهایی و انزوای اجتماعی موجب تشدید فشار استرس و ایجاد اثرات منفی روی سلامت ذهنی، قلبی عروقی و ایمنی (221، 222) میشود. سالمندان، که در معرض بیشترین خطر ابتلا به علائم کووید 19 قرار دارند، نیز به قرنطینه و انزوا بهشدت حساس هستند (2012). فاصلهی اجتماعی موجب تشدید احساس تنهایی و ایجاد پیامدهای سلامت بلندمدت و منفی میشود. محققان، راهبردهایی را برای کاهش این پیامدها شناسایی کردهاند. اولاً، از دیدگاه روانشناختی، تنهایی بهعنوان یک وضعیت یا حالت ذهنی تفسیر میشود که فرد در آن ارتباط اجتماعی را بهاندازهی کافی ندارد، درحالیکه قرنطینه یا انزوا، به معنی از دست دادن تعاملات اجتماعی (224) است.. بنابراین، اصطلاح فاصلهگذاری اجتماعی به این معنی است که افراد باید تعاملات مهم خود را حذف کنند. یک اصطلاح جایگزین، فاصلهگذاری فیزیکی است که نشاندهندهی این واقعیت است که ارتباط اجتماعی، حتی زمانی که افراد دارای فاصلهی فیزیکی هستند، امکانپذیر است.
تعاملات آنلاین نیز میتوانند به تقویت حس ارتباط و انسجام کمک کنند. دریافت و ارائهی پشتیبانی و حمایت آنلاین میتواند موجب تقویت بهزیستی روانی (225) شود. بااینحال، در خصوص استفاده از رسانههای اجتماعی باید احتیاط کرد زیرا تحقیقات نشان میدهند که این وضعیت موجب بهبود حس ارتباط اجتماعی نمیشود (226، 227). بلکه، فناوریهای غنی ازنظر اطلاعات و همگام ازنظر زمانی، بهطور بهتری قادر به ایجاد ارتباط و همدلی هستند (228، 229). به افرادی که با این فناوریها آشنا نیستند باید کمک شود تا بتوانند شیوهی بهرهگیری از ارتباطات دیجیتال را یاد بگیرند.
روابط صمیمانه
اثرات اجتماعی بیماری همهگیر، به درون خانهها، که در آن افراد روابط نزدیک با اعضای خانواده دارند، نفوذ کرده است. افراد در قرنطینه، در معرض خطر بالای روانآشفتگی و خشم (230)، تمایلات هیجانی قرار دارند، بهخصوص وقتی چندین عضو خانواده به مدت چند هفته یا ماه به اجبار کنار هم هستند. درواقع، برخی مطالعات نشان میدهند که نزدیکی اجباری یک عامل خطر برای خشونت (231، 232) و رفتارهای خشونت خانگی (233) است.
حتی بدون نزدیکی اجباری، استرس هایی نظیر فشار اقتصادی (234) منجر به بروز مشکلاتی در روابط میشود. این موضوع اغلب موجب تغییر محتوای تعاملات اجتماعی (برای مثال، تأکید بیشتر بر روی ابعاد مادی و تأکید کمتر بر روی ارتباطات عاطفی) شده و منجر به تضعیف منابع روانی نظیر همدلی و صبر شده و همهی این موارد باعث میشوند تا تعاملات کم شود (235). مطالعهی اثرات هاریکان هوگو در 1989، نشان داد که در مناطقی که بیشتر آسیب دیدهاند، نرخ طلاق بسیار بالا بود (236). البته همهی اخبار بد نیستند: مطالعهی هاریکان نشان داد که میزان ازدواج و موالید نیز سیر صعودی داشته است (236).
عوامل تنش یا استرسزای عمده، موجب تغییر مسیر روابط صمیمانه میشوند، ولی محققان هنوز نمیدانند که چه زمانی و چرا این اثرات سودمند یا مفید هستند. بااینحال، یک عامل مؤثر بر موفقیت، تغییر انتظارات متناسب با شرایط است، فرایندی که از زوجی به زوج دیگر و فردی به فرد دیگر متغیر است (237).
ذهنیت سالم
در مواجهه با بیماری همه گیر، اجتناب از استرس، تنها گزینه نیست. تحقیقات بیست سال گذشته درزمینهی مقابله با استرس نشان میدهد که مقدار یا نوع استرس تعیینکنندهی اثر آن نیست. بلکه ذهنیت و ارزیابی از وضعیت در مورد استرس میتواند موجب تغییر اثر آن شود (238، 239). برای مثال، برخی تحقیقات نشان میدهند که این ذهنیتها موجب افزایش احتمال رشد مرتبط با استرس میشوند، پدیدهای که در آن تجربههای استرسزا، موجب افزایش مقاومت فیزیولوژیک میشوند (240، 242) و اولویتهای ما را سازماندهی کرده و میتواند باعث ایجاد روابط عمیقتر و درک بیشتر از زندگی (243) شود.
تحقیقات مقدماتی و اولیه نشان میدهد که ذهنیتهای مربوط به استرس را میتوان با مداخلات کوتاه و هدفمند تغییر داد. این مداخلات، عامل استرسزا (نظیر ویروس) را بهعنوان تهدید در نظر نمیگیرند (244). آنها نشان میدهند که افراد در مورد چیزهای مهم استرس دارند و ما میتوانیم پاسخ به استرس را در جهت مثبت، کنترل کنیم. برخی مطالعات نشان دادهاند که ایجاد ذهنیتهای تطبیقیتر در مورد استرس میتواند موجب افزایش احساس مثبت، کاهش علائم منفی سلامت و تقویت عملکرد روانی تحت استرس حاد شود (244، 245). اینکه آیا اتخاذ این ذهنیتها میتواند به افراد در استفاده از استرس در طی بیماری همهگیر در جهت مثبت کمک کند، نیاز به مطالعات بیشتری است.
نتیجهگیری
در طی 100 سال گذشته، مجلهی ساینس (علوم)، یک مقاله را در خصوص درسهای آموختهشده از همهگیری آنفلوانزای اسپانیایی (246) منتشر کرده است. این مقاله بیان میدارد که سه عامل اصلی مانع از پیشگیری میشود: 1- افراد خطرات را درک نکنند؛ 2- افراد برای حفاظت از خود و دیگران قرنطینه را رعایت نکنند؛ 3- افراد بهطور ناخودآگاه بهعنوان خطری برای خود و دیگران عمل کنند. مقالهی ما اطلاعات و دیدگاههایی را در خصوص مطالعات قرن گذشته در مورد مسائل مربوطه در علوم اجتماعی و رفتاری ارائه میکند که به مسئولان سلامت در کاهش اثر همهگیری کمک میکند. در این مقاله بهطور خاص، به بررسی تحقیقات در زمینه ادراک تهدید، زمینهی اجتماعی، ارتباطات علمی، همسویی منافع فردی و جمعی، رهبری، استرس و مقابله پرداخته ایم. این موارد، مجموعهای از موضوعات مرتبط هستند، ولی خوانندگان ممکن است علاقهمند به سایر موضوعات ازجمله واکنشهای روانی (247، 248)، احساسات جمعی و رسانههای اجتماعی (249، 250) و تأثیر محرومیت اقتصادی و بیکاری (251، 252) باشند. اقدامات فوری و مبرم برای کاهش اثرات مخرب کووید-19 لازم است، اقداماتی که مورد تأیید علوم اجتماعی و رفتاری باشند. با اینحال، بسیاری از موارد و اطلاعات مطرحشده در این جا برای بحرانهای سلامت عموم و همهگیریهای آینده مناسب و مفید خواهد بود. گزارش اخیر (253) سازمان بهداشت جهانی نشان میدهد که ارتباطات مربوط بهسلامت اهمیت زیادی در همهی ابعاد سلامت و بهزیستی ازجمله پیشگیری از بیماری، بهبود سلامت و کیفیت زندگی دارد.
این مقاله ترجمه ای است از:
Using social and behavioural science to support COVID-19 pandemic response, Jay J. Van Bavel, Katherine Baicker, Robb Willer et al., Nature, 2020